کاوش موضوع طبرستان
صفحه اصلی
طبرستان
طبرستان، تَبَرِستان و تَپورِستان (به پارسی میانه: ) (مازندرانی: تَوِرِسّون، تِپورِسّون) به بخشی از سرزمینهای میان کوههای البرز و دریای مازندران گفته میشدهاست. نام «طبرستان» معرَّب واژهٔ «تپورستان» بوده و به نام قوم تپوری (به یونانی: Τάπυροι ت.ت. 'تَپیری')، یکی از قبایل ایرانیتبار دوران باستان، بازمیگردد که در جنوب دریای مازندران سکونت داشتند و پس از اسلام تبری نام گرفتند. برای ریشهٔ نام تبرستان، بهجز قوم تپوری، گمانهای دیگری نیز زده میشود و در زبانهای گوناگون واژگانی مشابه وجود دارد.
سرزمین تبرستان در دوران اسلامی از سمت غرب با دیلم و از سمت شرق با جرجان همسایه بود و شامل شهرهای «آمل، ساریه، مامطیر، ترنجه، ربست، میلا، هزارگریب، مهروان، تمیش، تمار، ناتیل، چالس، رویان و کلار» میشد؛ هرچند تبرستان در اوج قدرت گرگان و دیلمان را شامل میشدهاست بهگونهای که گذشتهنگاران اسلامی همچون زکریای قزوینی در آثار البلاد و اخبار العباد و ابن عبدالحق بغدادی تبرستان را سرزمینی میان عراق و خراسان بیان کردهاند، که در کنار دریای مازندران واقع شدهاست و شهرها و دهات بسیار دارد و محمد بن محمود بن احمد طوسی تبرستان را اقلیمی دانست که مرز آن از بلاد اران تا جرجان و حدی تا دریای مازندران تا طالقان و حمزهٔ اصفهانی، گذشتهنگار قرن سوم، دیلم را بخشی از تبرستان گفته است. یوزف مارکوارت تبرستان را همان پتشخوارگر میداند و ابن فقیه همدانی پتشخوارگر را بخشی از تبرستان و از شهرهای رویان میداند. برپایه دیدگاه ابن فقیه همدانی رویان از کورههای تبرستان است و از شهرهای رویان: چالوس، لارز، شرز و بذشوارجر است.
سرزمین تبرستان پیش از اسلام جزئی از پتشخوارگر بود. این سرزمین پس از اسکندر، مدتی زیر ادارهٔ دولت یونانی بلخ و اشکانیان قرار گرفت و در زمان اشکانیان و ساسانیان جزئی از پتشخوارگر بود و تا سال ۴۸۸ میلادی بدست گشنسب شاهان اداره میشد و در سال ۴۸۸ میلادی زیر ادارهٔ ساسانیان درآمد و کاووس ساسانی به مدت ده سال بهعنوان پتشخوارگرشاه بر تبرستان فرمانروایی نمود و پس از وی زرمهرشاهیان تا سال ۶۴۲ میلادی بر تبرستان به فرمانروایی پرداختند، پس از سرنگونی ایرانشهر دربرابر حملهٔ اعراب ایستادگی کرد و سرزمین تبرستان تا زمان خلافت عباسی توسط خاندانی ساسانیتبار به نام دابویگان اداره میشد. پس از گشایش جلگههای تبرستان هم مناطق کوهستانی به مقاومت علیه مسلمانان ادامه دادند و دین مزدیسنا تا پایانه قرن سوم هجری و آغازین سدهٔ چهارم هجری بخشی از پیروان خود را نگه داشته بود. پس از این دوره داعیان و مبلغان مذهب اسلامی زیدیه در میان اهالی نفوذ کرده و با تبلیغات گسترده پیروانی کسب نموده و فرمانروایی علویان تبرستان را در سال ۲۵۰ قمری شکل دادند که منجر به تحولات زیادی در منطقه شد. رافع بن هرثمه از سرداران طاهری در سال ۲۷۷ قمری موفق به فتح تبرستان، دیلم و گیلان گردید ولی در اثر شکست از خلافت عباسی نفوذ خود را در تبرستان، دیلم و گیلان از دست داد و احمد سامانی در سال ۲۸۷ قمری موفق به فتح تبرستان گردید و به مدت ۱۴ سال تبرستان تحت نفوذ سامانیان درآمد و سپس علویان تبرستان در سال ۳۰۱ قمری توانستند بار دیگر بر تبرستان چیرگی یابند. پس از فروپاشی علویان تبرستان، سرداران دیلمی علویان توانستند حکومتهای زیاریان، بوییان و سلاریان را ایجاد کرده و بخش قابلملاحظهای از قلمروهای اسلامی را به تبعیت خویش درآورند. تبرستان تا زمان ایجاد سلطنت سلجوقیان، در کنترل امیران زیاری باقی ماند و در این دوره خاندان قدیمی باوندیان که بهطور سنتی حاکم سوادکوه بودند احیا گردیدند و در شرق تبرستان به تبلیغ آیین شیعهٔ امامیه پرداختند؛ این در حالی بود که پادوسپانیان، حاکمان محلی قدیمی رویان در غرب تبرستان، به مذهب تسنن درآمدند. در اثر حملهٔ مغول شهرهای تبرستان آسیب فراوان دیدند، ولی حکومتهای محلی خودمختار باقی ماندند. در دورهٔ ملوکالطوایفی اندیشههای شیعهٔ امامیه و تصوف با تلاشهای روحانیون آملی و خراسانی بهتدریج در هم تنیده شد و جنبش سربداران در کومس پدید آمد که بهواسطهٔ دولت مرعشیان در تبرستان نیز تسلط و حکومت یافت. مرعشیان بیش از دو قرن بر شرق تبرستان حکومت داشتند و در این دوره، پادوسپانیان در غرب تبرستان به دو شاخهٔ محلی تجزیه شدند. با روی کار آمدن دودمان صفویان، مرعشیان متحد این خاندان شده و با آنها پیوند خانوادگی ایجاد کردند ولی همین پیوندها موجب اختلاف میان دو حکومت شده و در زمان شاه عباس صفوی بهانهٔ حملهٔ شاه به تبرستان شد و با شکست مرعشیان و پادوسپانیان از لشکریان قزلباش، تبرستان پس از آن بهعنوان بخشی از ایران صفوی تبدیل گردید. سیاستمداران مازندرانی از آن پس در سیاستهای ملی ایران نقشهای پررنگی ایفا کردند. ایل قاجار از خاندانهای مهاجر ترک در شرق مازندران بودند که در ۱۱۷۵ شمسی به قدرت رسیدند و پس از صد و سی سال، در ۱۳۰۴ شمسی توسط رضا پهلوی حکومتشان منحل گردید. در این دوره قیامهایی مسلحانه در شمال ایران روی داد که همگی توسط رضا پهلوی سرکوب شدند. رضا شاه خود از اهالی شهرستان شاهی(بعد از انقلاب ۵۷ نام شاهی به قائمشهر تغییر پیدا کرده و مناطق جویبار، سوادکوه، کیاکلا از شاهی جدا شده اند) در استان مازندران بود و اقداماتی جدی جهت نوسازی کشور انجام داد. تبرستان بهمرور نام «مازندران» به خود گرفت و امروزه هستهٔ اصلی این سرزمین، با این نام شناخته میشود هرچند طبق گزارش مورخان مازندران تنها بخشی از تبرستان را شامل میشد. یکی از مهمترین منطقههای تاریخی در شمال کشور ایران تبرستان بود.... بیشتر در ویکی پدیا